وقتی همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه پیش می رود، او فقط می تواند از همان جنایتکارانی که قبلاً برای آنها کار می کرد کمک بگیرد. در همین حال، در سراسر کهکشان، مردی به نام دلتا سیکس در بیمارستانی بیدار می شود که هیچ حافظه ای ندارد. آزریل اودین، قاتل سابق، به سیاره بارانی باراکوس می رسد. همانطور که سرنوشت این دو را به هم نزدیکتر می کند، دنیایی را کشف می کنیم که در آن زندگی ارزان است، هویت ها خرید و فروش می شوند و یک جستجو. بدون اینکه بداند به کجا مراجعه کند یا به چه کسی اعتماد کند، عهد می کند قبل از اینکه هویت خود را کاملاً از دست بدهد فرار کند.
اطلاعات دقیق...